Paye9

دروس کامل به همراه توضیح

دروس کامل به همراه توضیح

عربی۹الدرس الرابع

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۷ ق.ظ
ترجمه متن درس 4 عربی نهم – صفحه 40 و 41 (با توضیح)

الدَّرسُ الرّابِع 
درس چهارم

اَلصَّبرُ مِفتاحُ الْفَرَجِ
صبر کلید گشایش است

وَقَعَتْ هٰذِہِ الْحِکایَةُ قَبْلَ أَربَعینَ سَنَةً فی بِلادٍ ؛ 
این حکایت چهل سال پیش در کشوری اتّفاق افتاده است ؛
[[[ نکته ]]]
وَقَعَ : افتاد ، اتّفاق افتاد
بِلاد : شهرها ، کشور
فی بِلادٍ :  در یک کشور ، در کشوری

ذَهَبَ اثْناعَشَرَ طالِباً مِنَ طُلّابِ الْجامِعَةِ مَعَ أُستاذِهِم إلَی سَفْرَةٍ عِلْمیَّةٍ لِتَهیِئَةِ أَبْحاثٍ عَنِ الْأَسَماکِ ؛ 
دوازده دانشجو از دانشجویان دانشگاه همراه استادشان برای تهیّۀ پژوهش هایی دربارۀ ماهی ها به گردشی علمی رفتند .
[[[ نکته ]]]
ذَهَبَ : رفت
مَعَ : با ، همراهِ
أبحاث : پژوهش ها
أبحاث عَن : پژوهش هایی درباره

کانَتْ میاهُ الْبَحرِ هادِئَةً ؛ 
آب های دریا آرام بود ؛
[[[ نکته ]]]
کانَ ، کانَت : بود 
میاه : آب ها (جمعِ ماء)
هادِئ : آرام 
کلمه « هادِئ » را با « هادی » اشتباه نکنید :
هادِئ : آرام 
هادی : هدایت کننده

فَجأَةً ظَهَرَ سَحابٌ فِی السَّماءِ ؛ 
ناگهان ابری در آسمان ظاهر شد ؛

ثُمَّ عَصَفَتْ ریاحٌ شَدیدَةٌ وَ صارَ الْبَحرُ مَوّاجاً 
پس بادهای شدیدی (وزید) وزیدند و دریا توفانی شد . 
[[[ نکته ]]]
صارَ : شد
ریح : باد
ریاح : بادها
« ریاح » جمعِ مکسَّرِ « ریح » است

فَأَصابَتْ سَفینَتُهُم صَخْرَةً ؛ فَخافوا ؛ 
پس کشتیشان به تخته سنگی برخورد کرد ؛ پس ترسیدند (و ترسیدند)
[[[ نکته ]]]
فَـ : پس
فَأَصابَت : پس برخورد کرد
فَخافوا : پس ترسیدند

السَّفینَةُ انْکَسَرتْ قَلیلاً وَلٰکِنَّها ما غَرِقَتْ ؛
کشتی کمی شکست ، ولی غرق نشد ؛
[[[ نکته ]]]
وَلٰکِنَّها : ولی آن
غَرِقَت : غرق شد

عِندَما وَصَلوا إِلَی جَزیرَةٍ مَجهولَةٍ ، فَرِحوا کَثیراً 
وقتی که به جزیره ای ناشناخته رسیدند ، بسیار خوشحال شدند
[[[ نکته ]]]
عِندَما = لَمّا : هنگامی که
وَصَلوا : رسیدند

وَ شَکَروا رَبَّهُم وَ نَزَلوا فیها ؛ 
و پروردگارشان را شکر کردند و در آن (جزیره) پیاده شدند
[[[ نکته ]]]
رَبَّهُم : پروردگارشان
فیها : در آن

مَضَی یَومانِ ؛ فَما وَجَدوا أحَداً فِی الْجَزیرَةِ و ما جاءَ أحَدٌ لِنَجاتِهِم ؛ 
دو روز گذشت و کسی را در جزیره پیدا نکردند و کسی برای نجاتشان نیامد ؛
[[[ نکته ]]]
یَوم : روز
یَومانِ ، یَومَینِ : دو روز
فَـ : پس
ما وَجَدوا : پیدا نکردند
فَما وَجَدوا : پس پیدا نکردند (در این جا بهتر است « فَـ » را « وَ » ترجمه کنیم : و پیدا نکردند)

قالَ لَهُمُ الْأُسُتاذُ : 
استاد به آن ها گفت :
[[[ نکته ]]]
لِـ : برایِ 
قالَ لِـ : گفت به
قالَ لَهُم : گفت به آن ها

یا شَبابُ ، عَلَیکُم بِالْمُحاوَلَةِ 
ای جوانان ، باید تلاش کنید
[[[ نکته ]]]
شابّ : جوان
شَباب : جوانان ، جوانی
عَلَیکُم : بر شما
عَلَیکُم بِـ : بر شما لازم است ، شما باید

اِسْمَعوا کَلامی وَ اعْمَلوا بِهِ کَأَنَّهُ ما حَدَثَ شَیءٌ .
سخنم را گوش کنید و به آن عمل کنید ؛ گویا چیزی نشده است (انگار اتّفاقی نیفتاده است)
[[[ نکته ]]]
اِسمَعوا : بشنوید ، گوش کنید
اِعمَلوا : عمل کنید
کَـ : مثلِ 
أَنَّ : که ، این که
کَأَنَّ : مثلِ این که ، گویا ، انگار 
ما حَدَثَ : اتّفاق نیفتاد
شَیء : چیز

عَلَیْکُم بِمُواصَلَةِ أبَحْاثِکُم
باید پژوهش هایتان را ادامه دهید . 
[[[ نکته ]]]
عَلَیکُم : بر شما
عَلَیکُم بِـ : بر شما لازم است ، شما باید
أبحاثِکُم : پژوهش هایتان

ثمُّ قسَّمَهمُ إلیَ أرَبعَةِ أفَرْقةَ
سپس آنها را به چهار گروه تقسیم کرد
[[[ نکته ]]]
قَسَّمَهُم : تقسیم کرد آن ها را
فَریق : گروه ، تیم
أفرِقَة : گروه ها ، تیم ها

وَ قالَ للِفْریقِ الْاوَّلِ : یا طُلُّابُ ، ابِحْثوا عَنْ صَیدْ وَ اجْمَعوا الحْطبَ. 
و به گروه اوّل گفت : « ای دانشجویان (پسر) ، دنبال صیدی بگردید و هیزم جمع کنید »
[[[ نکته ]]]
طُلّاب (جمعِ طالِب) : دانشجویان 
اِبحَثوا عَن : دنبالِ ... بگردید
اِجمَعوا : جمع کنید (جمع مذکّر)
دقّت کنید برای دستور دادن به چند مرد (جمع مذکّر) در آخر فعل امر « وا » می آید :
اُنظُروا : نگاه کنید
اِفتَحوا : باز کنید 
اِجلِبوا : بیاورید

وَ قالَ لِلْفَریقِ الثّانی : « یا طالِبانِ ، اِجلِبا بَعْضَ الْأَشَیاءِ الضَّروریَّةِ مِنَ السَّفینَةِ » 
و به گروه دوم گفت : « ای دو دانشجوی پسر ، مقداری اشیای ضروری از کشتی بیاورید »
[[[ نکته ]]]
طالِبانِ : دو دانشجو (پسر)
طالِبَتانِ : دو دانشجو (دختر)
اِجلِبا : بیاورید (مُثَنّیٰ)
دقّت کنید برای دستور دادن به دو نفر (مُثَنّیٰ) در آخر فعل امر « ا » می آید :
اِجمَعا : جمع کنید
اِفتَحا : باز کنید
اُنظُرا : نگاه کنید

وَ قالَ لِلْفَریقِ الثّالِثِ :  « یا طالِباتُ ، اُطْبُخْنَ ل
َنا طَعاماً »
و به تیم سوم گفت : « ای دانشجویان دختر ، برای ما غذایی بپزید »
[[[ نکته ]]]
طالِبات : دانشجویان دختر
اُطبُخنَ : بپزید
لَنا (لِـ + نا) : برایِ ما
دقّت کنید برای دستور دادن به چند زن (جمع مؤنّث) در آخر فعل امر « نَ » می آید :
اِجلِبنَ : بیاورید
اِفتَحنَ : باز کنید
اُنظُرنَ : نگاه کنید

وَ قالَ لِلْفَریقِ الرّابِعِ : « یا طالِبَتانِ ، اِبْحَثا عَنْ مَوادَّ غِذائیَّةٍ .
و به گروه چهارم گفت : ای دو دانشجوی دختر ، دنبال مواد غذائی بگردید
[[[ نکته ]]]
طالِبانِ : دو دانشجو (پسر)
طالِبَتانِ : دو دانشجو (دختر)
اِبحَثا عَن : دنبالِ ... بگردید

ثُمَّ قالَ لِلْجَمیعِ : ﴿اصْبِروا ؛ إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرینَ﴾ 
سپس به همگی گفت : صبر کنید ؛ قطعاً خدا با صبر کنندگان است (قطعاً خدا با صابران است)
[[[ نکته ]]]
جَمیع : همه ، همگی
مَعَ : با ، همراهِ

مَضَی أُسْبوعٌ
هفته ای گذشت (یک هفته گذشت)

فی یَومٍ مِنَ الْاَیّامِ 
در روزی از روزها

نَزَلَ مَطَرٌ شَدیدٌ 
باران شدیدی بارید (نازل شد)

وَ أَصابَتْ صاعِقَةٌ سَفینَتَهُم فَاحْتَرَقَت
و صاعقه ای به کشتیشان برخورد کرد ؛ پس (کشتی) آتش گرفت
[[[ نکته ]]]
فَـ : پس
فَاحتَرَقَتْ : پس آتش گرفت 

 قالَ الطُّلّابُ : « لا رَجاءَ لِنَجاتِنا » 
دانشجوها گفتند : هیچ امیدی به نجاتمان نیست
[[[ نکته ]]]
لا : نه ، نیست 
لا رَجاءَ : هیچ امیدی نیست (اگر بعد از « لا » اسمی بیاید که علامت فتحه « ــَـ » دارد معمولاً به صورتِ « هیچ ... نیست » ترجمه می کنیم :
لا أَحَدَ : هیچ کسی نیست 
لا إلٰهَ إلَّا اللهُ : هیچ معبودی نیست جز الله
لا سَیفَ إلّا ذوالفِقار : هیچ شمشیری نیست به جز ذوالفقار

فَقَرَأَ الْأُسُتاذُ هذِهِ الایةَ ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اصْبِروا ﴾
پس استاد این آیه را خواند : ﴿ ای کسانی که ایمان آورده اید صبر کنید ﴾
[[[ نکته ]]]
فَقَرَأَ : پس خواند

حَزِنَ الطُّلّابُ وَ قالوا : « فَقَدْنا سَفینَتَنا » 
دانشجوها ناراحت شدند و گفتند : « کشتیمان را از دست دادیم »
[[[ نکته ]]]
حَزِنَ :  ناراحت شد
فَقَدَ : از دست داد
فَقَدْنا : از دست دادیم

 وَ بَعْدَ أَداءِ الصَّلاةِ وَ الدُّعاءِ صَرَخَ أَحَدُهُم بَغْتَةً
و پس از به جا آوردن نماز و دعا یکی از ایشان ناگهان فریاد زد
[[[ نکته ]]]
أَحَدُهُم : یکی از آن ها
بَغتَةً = فَجأَةً : ناگهان

اُنظُروا یا زُمَلائی 
نگاه کنید ای پسران هم کلاسی ام 
[[[ نکته ]]]
زُمَلاء : همکلاسی ها (مذکّر)

اُنظُرْنَ یا زَمیلاتی 
نگاه کنید ای دختران هم کلاسی ام 
[[[ نکته ]]]
زَمیلات : همکلاسی ها (مؤنّث)

تِلْکَ سَفینَةٌ حَربیّةُ تَقتَرِبُ مِنّا 
آن یک کشتی جنگی است که به ما نزدیک می شود
[[[ نکته ]]]
مِنّا (مِن + نا) : از ما
یَقتَرِبُ مِن : نزدیک می شود به
یَقتَرِبُ مِنّا : نزدیک می شود به ما

السَّفینَةُ الْحَربیَّةُ اقتَرَبَتْ مِنْهُم 
کشتی جنگی به آنها نزدیک شد

وَ نَزَلَ مِنها جُنودٌ 
و سربازانی از آن پیاده شدند
[[[ نکته ]]]
مِنها (مِن + ـها) : از آن
جُندیّ : سرباز
جُنود : سربازان

فَرِحَ الطُّلّابُ وَ سَأَلوا الْجُنودَ : 
دانشجویان خوشحال شدند و از سربازان پرسیدند
[[[ نکته ]]]
سَأَلوا : پرسیدند از

« کَیفَ وَجَدْتُم مَکانَنا ؟ »
« چگونه جای ما را پیدا کردید ؟! »
[[[ نکته ]]]
(أنتُم) وَجَدتُم : (شما) پیدا کردید

أَجابَ الْجُنودُ : رَأَیْنا دُخاناً مِنْ بَعیدٍ .
سربازان جواب دادند : دودی را از دور دیدیم . 
[[[ نکته ]]]
نَحنُ رَأَینا : ما دیدیم
بَعید (دور) # قَریب (نزدیک)

فَأَتَیْنا وَ شاهَدْناکُم
پس آمدیم و شما را دیدیم
[[[ نکته ]]]
فَـ : پس
أَتیٰ : آمد
أَتَینا : آمدیم
فَأَتَینا : پس آمدیم
شاهَدنا : دیدیم
شاهَدناکُم : دیدیم شما را

««« التماس دعا »»»
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۱
میر مصطفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی